مینای مهتاب

مینای مهتاب
آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

۰۷
ارديبهشت ۰۰

Polish_20210325_150723094.jpg

۰ نظر ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۰:۲۸
فاطمه حیدری (رضوان)
۰۵
ارديبهشت ۰۰

5fc887f68a7c3.jpg

 

چتر رنگین کمانی اش را باز کرد.قطرات باران یکی پس از دیگری بر زمین فرود می آمد.بی هدف در خیابان ها پرسه می زد و به سوی مقصدی نامعلوم پیش می رفت.به ناگاه بادی شدید وزیدن گرفت.می خواست چتر را به اجبار از دستان دخترک برباید.چتر را با دو دستش محکم گرفت و بست.اطراف را از نظر گذراند.آن طرف خیابان پارک کوچکی قرار داشت.به دنبال گوشه ی دنج و خلوتی می گشت تا کمی آرام شود.از خیابان عبور کرد.نسیم خنک و مطبوعی صورتش را نوازش داد.نیمکتی را انتخاب کرد که با برگ های رنگارنگ پاییزی تزیین شده بود.به دوردست ها خیره شد.روزهای سخت زندگی به سرعت برق و باد از جلوی چشمانش گذشتند.نگاهش به برکه ی کوچکی افتاد که مرغابی های زیبا در آن شناور بودند.سرش را به سمت آسمان بلند کرد و با خود گفت : خدا هست،زندگی مثل رود همچنان جاریست...

 

فاطمه حیدری (رضوان)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۴۲
فاطمه حیدری (رضوان)
۳۱
فروردين ۰۰

N82901076-7231381.jpg

 


خواننده و آهنگساز : علیرضا عصار

شاعر : مولانا

 

متن شعر :

 

کس نمی داند ز من جز اندکی

وز هزاران جرم و بد فعلی یکی

من همی آن دانم و ستار من

جرم ها و زشتی کردار من 

هر چه کردم جمله ناکرده گرفت

طاعت ناورده آورده گرفت

نام من در نامه ی پاکان نوشت

دوزخی بودم ببخشیدم بهشت

عفو کرد آن جملگی جرم و گناه

شد سفیدم نامه و روی سیاه

آه کردم چون رسن شد آه من

گشت آویزان اندر چاه من

آن رسن بگرفتم و بیرون شدم

شاد و زفت و فربه و گلگون شدم

در بن چاهی همی بودم نگون

در دو عالم نمی گنجم کنون

آفرین ها بر تو بادا ای خدا

ناگهان کردی مرا از غم جدا

اگر سر هر موی من گردد زبان

شکر های تو نیاید در بیان

تو در جان منی من غم ندارم

تو ایمان منی من کم ندارم

اگر درمان تویی دردم فزون باد

اگر عشقی تو سهم من جنون باد

تویی تنها تویی تو علت من تو

تو بخشاینده ی بی منت من

صدایم کن صدای تو ترانه است

کلامت آیه هایی عاشقانه است

تو را من سجده سجده می پرستم

که سر بر خاک بر زانو نشستم 

۱ نظر ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۱۷
فاطمه حیدری (رضوان)