مینای مهتاب

مینای مهتاب
آخرین مطالب
۲۱
ارديبهشت ۰۰

Profiletabestani14.jpg

 

چه زیباست دنیا اگر

 

از دریچه ی نگاه تو دیده شود

 

 

فاطمه حیدری (رضوان)

۰ نظر ۲۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۳۸
فاطمه حیدری (رضوان)
۱۶
ارديبهشت ۰۰

551-2171702.jpg

 

ببر مرا به شب شعر و شور و شوق بهار

به عاشقانه ترین لحظه های بی تکرار

 

 

مهدی زکی زاده

۱ نظر ۱۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۲۰
فاطمه حیدری (رضوان)
۱۰
ارديبهشت ۰۰

 

 

رگباری حرف می زد

سیلاب واژه ها جاری شد

 

 

فاطمه حیدری (رضوان)

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۷:۰۸
فاطمه حیدری (رضوان)
۰۷
ارديبهشت ۰۰

Polish_20210325_150723094.jpg

۰ نظر ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۰:۲۸
فاطمه حیدری (رضوان)
۰۵
ارديبهشت ۰۰

5fc887f68a7c3.jpg

 

چتر رنگین کمانی اش را باز کرد.قطرات باران یکی پس از دیگری بر زمین فرود می آمد.بی هدف در خیابان ها پرسه می زد و به سوی مقصدی نامعلوم پیش می رفت.به ناگاه بادی شدید وزیدن گرفت.می خواست چتر را به اجبار از دستان دخترک برباید.چتر را با دو دستش محکم گرفت و بست.اطراف را از نظر گذراند.آن طرف خیابان پارک کوچکی قرار داشت.به دنبال گوشه ی دنج و خلوتی می گشت تا کمی آرام شود.از خیابان عبور کرد.نسیم خنک و مطبوعی صورتش را نوازش داد.نیمکتی را انتخاب کرد که با برگ های رنگارنگ پاییزی تزیین شده بود.به دوردست ها خیره شد.روزهای سخت زندگی به سرعت برق و باد از جلوی چشمانش گذشتند.نگاهش به برکه ی کوچکی افتاد که مرغابی های زیبا در آن شناور بودند.سرش را به سمت آسمان بلند کرد و با خود گفت : خدا هست،زندگی مثل رود همچنان جاریست...

 

فاطمه حیدری (رضوان)

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۴۲
فاطمه حیدری (رضوان)
۳۱
فروردين ۰۰

N82901076-7231381.jpg

 


خواننده و آهنگساز : علیرضا عصار

شاعر : مولانا

 

متن شعر :

 

کس نمی داند ز من جز اندکی

وز هزاران جرم و بد فعلی یکی

من همی آن دانم و ستار من

جرم ها و زشتی کردار من 

هر چه کردم جمله ناکرده گرفت

طاعت ناورده آورده گرفت

نام من در نامه ی پاکان نوشت

دوزخی بودم ببخشیدم بهشت

عفو کرد آن جملگی جرم و گناه

شد سفیدم نامه و روی سیاه

آه کردم چون رسن شد آه من

گشت آویزان اندر چاه من

آن رسن بگرفتم و بیرون شدم

شاد و زفت و فربه و گلگون شدم

در بن چاهی همی بودم نگون

در دو عالم نمی گنجم کنون

آفرین ها بر تو بادا ای خدا

ناگهان کردی مرا از غم جدا

اگر سر هر موی من گردد زبان

شکر های تو نیاید در بیان

تو در جان منی من غم ندارم

تو ایمان منی من کم ندارم

اگر درمان تویی دردم فزون باد

اگر عشقی تو سهم من جنون باد

تویی تنها تویی تو علت من تو

تو بخشاینده ی بی منت من

صدایم کن صدای تو ترانه است

کلامت آیه هایی عاشقانه است

تو را من سجده سجده می پرستم

که سر بر خاک بر زانو نشستم 

۱ نظر ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۱۷
فاطمه حیدری (رضوان)
۲۶
فروردين ۰۰

Photo-profile-girl-new-13.jpg

 

هر زمان خاطرت از خیالم رد شد

بارانی گرفت و بر دشت دلم بارید

 

 

فاطمه حیدری (رضوان)

۲ نظر ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۲۰
فاطمه حیدری (رضوان)
۲۲
فروردين ۰۰

Polish_۲۰۲۱۰۴۰۸_۱۲۲۵۳۹۱۰۹.jpg

 

عشق

 

شکل های بسیار دل انگیزی دارد

 

مثل گل سرخ

 

در دست دختری زیبا

 

مثل ماه

 

بالای کلبه ای برفی

 

 

 

رسول یونان

۱ نظر ۲۲ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۱۱
فاطمه حیدری (رضوان)
۱۵
فروردين ۰۰

imgfa8.jpg

دستانم را روی صورت خیس پنجره می کشم.بخار شیشه را محو می کنم.دشتی سبز رو به رویم نمایان می شود.ناگهان باد پنجره را می گشاید.عطر خوش باران و گل و سبزه در فضا پراکنده می شود.در همان لحظه خدا،طرحی از رنگین کمان عشق را روی بوم آبی آسمان به تصویر می کشد.

 

فاطمه حیدری (رضوان)

۱ نظر ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۱۰
فاطمه حیدری (رضوان)
۱۰
فروردين ۰۰

full_butterfly-7.jpg

 

من عاقبت از اینجا خواهم رفت

پروانه ای که با شب می رفت

این فال را برای دلم دید

دیری است

مثل ستاره ها چمدانم را

از شوق ماهیان و تنهایی خودم

پر کرده ام ولی

مهلت نمی دهند که مثل کبوتری

در شرم صبح پر بگشایم

با یک سبد ترانه و لبخند

خود را به کاروان برسانم

اما من عاقبت از اینجا خواهم رفت

پروانه ای که با شب می رفت

این فال را برای دلم دید

 

 

محمدرضا شفیعی کدکنی

۱ نظر ۱۰ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۴۶
فاطمه حیدری (رضوان)